سوزشی در عشق است ، که زند آتش بر روح و روان
حاصلش قلب من و تو ، پی قلب دگران
جوششش خون درون ، در رگ و پی هست نهان
چشمه سار گل سرخ ، محو ابروی کمان
میزند چنگ به خال لب و زلف عاشقان
قیمتش در دل یار ، سوز آهیست گران
قامتش همچون سرو ، پاکیش جوی روان
دل پیر از رخ او ، شده رعنا و جوان
مثل آرامش آب چشمه ای در جریان
همچو آهویی مست ، در پی لاله دوان
ساکن کلبه ی عشق ، خانه اش امن و امان
مرغ عشاق جهان ، در فراسوی زمان
در جفای غم یار ، باد سرد است و وزان
تب و آشوب و غم است ، جان فدا ، دل نگران
از دلت برده خزان ، میدهد شور و توان
خانه روشن کند از، ظلمت و آه و فغان





شعر از : افسون 
نظرات شما عزیزان:
دلخون 
ساعت22:00---12 مرداد 1391
سلام بر سرکار خانم واقعی . بابت شعرای زیباتون تشکر و سپاس فراوان لذت بردم . خواستم به وبلاگچه منم نیم نگاهی و انتقادی داشته خوشحال و بهره مندم کنید. یاحق